یادداشت 38: روحیات یه اکستروفر مثانه ی نوجوان _ قسمت اول
متنی که در ادامه خواهید خوند، قسمت اول برگردانی است از بخشی از یه مقاله در سایت انجمن اکستروفی مثانه انگلستان. مقدمه ی این مقاله ها که در مورد روحیات یه بیمار اکستروفی مثانه است رو قبلاً خوندین، حالا به بخش نوجوانانش توجه کنید. البته منظور از نوجوان در اینجا، سن بلوغ و دوره گذار به جوانی است. سعی کردم در ترجمه وفادار باشم. امیدوارم تونسته باشم!
(استفاده از متن ترجمه شده با ذکر منبع = وبلاگ اکستروفی مثانه؛ مجاز است.)
دوران نوجوانی:
نوجوانی دوره ای است که فهمیدن این که شخص جوان دقیقاً به چه فکر می کند یا چه احساسی دارد مشکل است؛ در نتیجه یافتن بهترین راه برای کمک کردن به او نیز مشکل می شود.
اما یک تحقیق خیلی خوب توسط ویلسن، کِریستی و وودهاوس ( انجام شده در سال 2004 میلادی ) در این زمینه بعضی چیزها را روشن می کند. آنها با 16 جوان که اکستروفی مثانه داشتند و بین سنین 16 تا 21 سال داشتند مصاحبه کرده و به آنها تعدادی تست سلامت روانی دادند تا پُر کنند.
آنها متوجه شدند که تصور بدنی ( تصور هرانسان از بدن خویش.م ) و فعالیت های جنسی بخش عمده ای از نگرانی این جوانان بود، اگر چه سطح نگرانی ها متفاوت بود.
برای هردو جنس دختر و پسر، زخم های روی ناحیه پایینی شکمی و عدم داشتن ناف مسائل مهمی بودند ( همانند ظاهر ناحیه تناسلی ). به خصوص اگر موقع جراحی اولیه، به محل پوست و موی ناحیه شرمگاهی توجهی نشده بود.
دختران مسئله خاصی با لباس پوشیدن داشتند مثلاً با مُد جاری که کراپ تاپ بود و ناحیه پایینی شکم را نمایان میساخت. نگرانی ها درباره اختیار توانسته بود روی انتخاب لباس پوشیدن آنها تأثیر بگذارد. مثلاً بعضی دو جفت زیرشلواری می پوشیدند.
برای پسران، مشکل اصلی با احتیاج پیدا کردن آنها به تغییر لباس در اتاق های تعویض لباس عمومی پیش می آمد و امکان آشکار شدن آنچه که آنها احساس می کردند حساس ترین نقطه ی بدنشان است را ایجاد مینمود.کارهایی در تلاش برای جلوگیری نمودن از این اتفاق معمول، فقط نگرانی های جدیدی را در مورد معلوم شدن متفاوت بودن آنها ایجاد می کرد.
همه ی شرکت کنندگان اینگونه اظهار کردند که ناهمجنس خواه (مخالف همجنس باز.م) هستند و تعداد کمی از آنها هم به نظر باکره بودند. به هرحال، همه در مورد فعالیت جنسی خود اظهار نگرانی می کردند: آنها درباره ی احساسشان گفتند، درباره اینکه احتیاج دارند تا به شریک خود درباره ی اکستروفی بگویند و اینکه هنوز از واکنش دریافتی از طرف مقابل و امکان طردشدن می ترسند. در مورد رابطه جنسی نیز تمایل داشتند تا به درصورت وجود داشتن و بنیان نهادن یک رابطه ی درست و حسابی و قابل اعتماد رُخ دهد.
"رابطه ی جنسی یک شبه" اغلب گزارش نشده، اما در مورد تجربه های جنسی برای یافتن موقعیت های ارضا کردن به طور مشترک و به مقدار خیلی کم صحبت شد. نیاز عاطفی زیادی اغلب برای غلبه بر مشکل اولین تجربه جنسی مورد احتیاج بود، ولی در این میان بودند جوانانی که به نظر می رسید ارتباطات پایدار و محکمی را برقرار کرده اند. خیلی از شرکت کنندگان شرکای زندگی داشتند که بچه ی دکتر ها، پرستار ها و دیگرانی در حرفه هایی دلسوزانه از این دست ( ؟!.م ).
آنها انتظار مثبتی از ازدواج آینده و مفهوم بچه داشتند، اگرچه اکثراً تأیید کردند که امکان بچه دار شدن مشکل است.
//// ادامه دارد...
نظر شخصی و توضیح:
اگر بعضی قسمت ها به نظرتون نامفهوم بود دیگه عذر تقصیر. تلاش ام این بود که مفهوم باشه و منظور مقاله نویس از دست نره. اگه هرکدوم از شما به زبان انگلیسی مسلطه و ایراد و اشکالی میبینه خوشحال میشم بگه تا اصلاحش کنم. منبع اش هم اینجا ست. و اما در مورد خود مقاله:
اگر دقت کرده باشید جدای از تفاوت های فرهنگی ما، نقاط مشترک بسیاری در این جوانان و بقیه بیماران بود. برای من که خیلی جالب بود.
منتظر کامنت هاتون هستم.
خداوند حافظ و راهنمای ما باشد.