یادداشت 56: شام عروسی
اینطور نمیشه. باید قوانینی در مجلس قانون گذاری ذهنم وضع کنم که طبق اونا، کارخونه های تولیدی ذهنم، نوشته و مطالب بیشتری تولید کنن! قانون مداری آدم رو موفق می کنه به همون اندازه که میتونه از موفقیت دور میکنه!
از فلسفه بگذریم، این یادداشت از اون یادداشت هاییه که یهو شروع کردم به نوشتن و میخواستم یه چیزی بنویسم و یه سری حرف بزنم! راستش وقتی صحبت های ذهنت زیاد میشه قسمت کنترل ذهن آدم مثل یه نفر که رفته عروسی سرو سرویس و پر از غذاهای جورواجور، گیر میکنه کدومو برداره و بذاره توو بشقاب! البته فرقش اینه که این بشقاب برای خودت نیست و باید به خواننده هات تحویلش بدی!
از عروسی و شام عروسی هم بگذریم. حوصله ی عروسی هم نداریم. مثل جوانی هایمان نیستیم دیگر!
راستش یکی از قطعات بشقاب امشب، دوباره یه سایت خوبه که دیدم و میخوام معرفی کنم! من خودم از معرفی سایت توو تلویزیون و رادیو و امثالهم خوشم نمیاد چون به نظرم مخاطب معمولاً یادش نخواهد موند. اما اینجا اینترنت هستش، یه کلیک ساده شما رو میرسونه به سایت.
سایت دایرت المعارف جراحی ( " ت " دو نقطه کجاست پس؟! پیداش نکردم دیگه! ). به درد غیر دانشجو های پزشکی و به خصوص دانشجو های پزشکی میخوره! همه جور جراحی رو این دفعه میتونید تووش پیدا کنید. سایت رو از " اینجا " ببینید.
به عنوان نمونه " جراحی بزرگ کردن مثانه " رو براتون گذاشتم.
یه توصیه ای بهتون می کنم. اگه عضویت در شبکه های اجتماعی به عنوان یه اپیدمی، شما رو هم گرفتار کرده، یه مدت ازش کم کنید تا پهنه وسیع اینترنت رو بیشتر بشناسید! بنا بر تجربه ی شخصی گفتم. اینترنت امروز داره هرروز بیشتر مدلی به مثابه یه کیهان پیدا می کنه. چه بسا تا الآن پیدا کرده. بسیار عظیم، و دارای نقاطی تاریک و روشن.
به خاطر این میگم که اینطور سایتا کشف میشن!
جا داره کمی هم از خودم بگم که ترم جدیدم چند روزی است تقریباً به طور رسمی آغاز شده و مرا در آستانه گرفتن مدرک قرار داده است. خلاصه اینکه کمی سازمان یافته تر شده ام. هرچند واحدام کم اند.
از گرمای هوا در این زمستان هم راضی ام. البته نه به خاطر کمبود بارون و برفش، چرا که این جنبه اش ناراحت کننده اس؛ بلکه به خاطر اینکه خُب، سرما رو میدونید دیگه. خروجی ادرار رو چند برابر میکنه و وقتی اکستروفی مثانه باشه و کنترل درستی رووش نباشه ممکنه داستان درام شما رو به تراژدی و یا طنز تبدیل کنه. شخصا دوست دارم در محیطی گرمسیر زندگی کنم! مثل " اینجا "!
دارم لغاتی رو که در مورد پزشکی بوده و در ترجمه هام بهشون برخورد کردم رو یه جا جمع می کنم. مجموعه جالبی خواهد شد.
دیگه اینکه ... دیدید گفتم. از همه چی میگم. احتمالاً این تیتری که برای یادداشت انتخاب کردم گول زننده ترین تیترم تا الآن لقب بگیره!!
خداوند حافظ و راهنمای ما باشد.