تعطیلات بین ترم یعنی یه جورایی وقت آزاد. چیزی که بیشتر ما بلد نیستیم چطور ازش استفاده کنیم! حداقل من بیشتر وقتا اینطورم!

نمی دونم چرا دقیقاً اما گاهی ذوق و قریحه ام فروکش میکنه. برای نوشتن توو وبلاگ میگم. باورتون میشه؟ من؟ پایین اومدن ذوق و قریحه؟

هنوز پیش دکتر مذکور نرفتم. انگیزه ام برای رفتن پیشش اومده پایین اما، فکر کنم تا آخر هفته عملی اش کنم. اخیراً در مرزی از عادی بودن و پیش پا افتاده بودن بیماری اکستروفی مثانه ام افتادم. در حالی که اینطور نیست.

اگه اینطور بود هیچ گاه به وبلاگ سازی منتهی نمی شد.

وعده وعید نمیدم بهتون دیگه. اینکه زیاد خواهم نوشت در آینده یا نه. اما میدونم ما وقت آزاد زیاد داریم. حتی اگه شغلی چیزی هم داشته باشین در اصل موضوع تفاوتی نمی کنه اما در شهر شلوغی مثل تهران همه همیشه عجله دارند. همیشه وقت کم میارن و نمیدونن چرا؟!

راستشو بخواین وقتی کامپیوتر رو روشن می کنم و تصمیم به تایپ می گیرم بعضی حرفایی که توو ذهنم بوده، به انگشتام نمی رسه. خودسانسوری نیست، میترسم خواننده ی بنده خدا دچار سردرگمی بشه.

البته این اتفاق توو یادداشت های شخصی ام میفته. چون میخوام خیلی چیزها رو بگم اما ... اما گاهی نمیشه. میدونید.

در مورد تیتر مطالب بعدی هم چیزی نمیگم و میخوام شگفت زده تون کنم.

خداوند حافظ و راهنمای ما باشد.