یادداشت 113: سالی که گذشت...
در سالی که گذشت...
متوجه شدم این صبوری های این سالهایم چقدر خوب بوده... باز هم صبور باشم. هرچند شاید هیچگاه همه چیز به کامم نباشد...
متوجه شدم گاهی باید در مقابل بقیه ی آدم ها بی رحم بود و گاهی باید از بقیه ی آدم ها بی رحمی دید. و مهم تر اینکه بی رحم بودن گاهی مفید هم هست. در هر دو حالت.
متوجه شدم باید انتقادپذیر باشم.
متوجه شدم اگر بخواهم همه ی آدم ها را راضی کنم، خودم ناراضی خواهم بود. و شاید عزیزانی را از دست بدهم در این ورطه ی تلاش برای زیستن برای دیگران. از جمله خودم...
و متوجه شدم:
گاهی باید به دلت گوش بدهی و گاهی به عقلت. و این هردو باید باشد و بخشی از سختی و جذابیت زندگی ما همین برقرار کردن تعادل میان این دو است.
و هرکدام را سرکوب کردن، یعنی پشیمانی.
متوجه شدم...
شاید خیلی چیزهای دیگر...
امسال سالی بود که زود گذشت. چند ماه دیگر باید امروز می شد!!! اما گذشت. سالی بود که برایم اتفاقاتی رقم خورد که تازگی داشت و همین موضوع می تواند کمی رضایت در قلبم ایجاد کند. هرچند روح آدمی هیچ وقت سیراب نخواهد شد... امان از این روح بی نهایت طلب ما!!
سال 93 با همه ی فراز و نشیب هاش رو به پایانه. آن هم چند ساعت.
امیدوارم اگر دلخوری ای هست از بنده، توسط نوشته هام یا غیر از اون، عفو کنید و برای سال آینده نگذارید!!
سال نو؛ پیشاپیش مبارک
خداوند حافظ و راهنمای ما باشد.